نشان دوست

نشان دوست

ای پیک پی خجسته که داری نشان دوست

با ما مگو به جز سخن دل نشان دوست

حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود

یا از دهان آن که شنیید از دهان دوست

ای یار آشنا عَلَمِ کاروان کجاست

تا سر نهیم بر قدم ساربان  دوست

دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت

دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست

رنجور عشقِ دوست چنانم که هر که دید

رحمت کند ، مگر دلِ نامهربان دوست

گر دوست بنده را بکُشد یا بپرورد

تسلیم از آنه بنده و فرمان از آنه دوست

بی حسرت از جهان نرود هیچکس به در

الا شهید عشق به تیر از کمان دوست

بعد از تو هیچ در دلِ سعدی گذر نکرد

وان کیست در جهان که بگیرد مکان دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد