یادداشتهای گم شده

پس کجاست ؟

چند بار

خرت و پرت های کیف باد کرده را زیر و رو کنم :

پوشه مدارک اداری و گزارش اضافه کار و کسر کار

کارت های اعتبار

کارت های دعوت عروسی و عزا

قبض های آب و برق و غیره و کذا

برگه حقوق و بیمه و جریمه و مساعده

رو نوشت بخشنامه های طبق قاعده

نامه های رسمی و تعارفی

نامه های مستقیم و محرمانه معرفی

برگه رسید قسط های وام

قسط های تا همیشه نا تمام ...

پس کجاست ؟

چند بار

جیب های پاره پوره را پشت و رو کنم :

چند تا بلیت تا شده

چند اسکناس کهنه و مچاله

چند سکه سیاه

صورت خرید خواروبا ، صورت خرید جنس های خانگی

پس کجاست ؟

یادداشت های درد جاودانگی ؟

تهی

خورشید جاودانی

 

در صبح آشنایی شیرین مان  ترا

گفتم که مَرد عشق نئی . باورت نبود

دراین غروب تلخ جدایی . هنوز هم

می خواهمت چو روز نخست . ولی چه سود !

 

می خواستی به خاطر سوگندهای خویش

در بزم عشق بر سر من جام نشکنی

می خواستی به پاس صفای سرشک من

این گونه دلشکسته به خاکم نیفکنی

 

پنداشتی که کوره ی سوزان عشق من

دور از نگاه گرم تو خاموش می شود ؟

پنداشتی که یاد تو این یاد دلنواز

در تنگنای سینه فراموش می شود؟


تو رفته ای که بی من . تنها سفر کنی

من مانده ام که بی تو . شبها سحر کنم

تو رفته ای که عشق من از سر به درکنی

من مانده ام که عشق تورا تاج سر کنم

 

روزی که پیک مرگ مرا می برد به گور

من شب چراغ عشق تو را نیز می برم !

عشق تو . نور عشق تو . عشق بزرگ تو است

خورشید جاودانی دنیای دیگرم