پاس دوستی

پاس دوستی

 

بهر هر یاری که جان دادم به پاس دوستی

دشمنی ها کرد با من ، در لباس دوستی

کوه پا برجا گمان میکردمش دردا که بود

از حبابی سست بنیان تر ، اساس دوستی

بسکه رنج از دوستان باشد دلِ آزرده را

جای بیم دشمنی ، دارد هراسِ دوستی

جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند

کور بادا ، دیدة حق ناشناسِ دوستی
دشمن خویشی رهی ، کز دوستداران دو روی

دشمنی بینی و خاموشی به پاس دوستی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد